بی نام
بی نام

خدا گفته:هرچی دیدی هیچی نگو.منم هرچی دیدم هیچی نمیگم قابل توجه بعضیاااااااااا!
 
 

ممنون که به وبلاگ من اومدید امید وارم از مظالب خوشتون باد با تشکر AliReza
fanoos.50@gmail.com

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بی نام و آدرس legendary.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

دختر کوچولو

جلب نیوز

PURE LOVE

ردیاب ماشین

جلوپنجره اریو

اریو زوتی z300

جلو پنجره ایکس 60

 

مطالب اخير

فضا :|

مجموعه ترول های خنده دار 6

مجموعه ترول های خنده دار 5

مجموعه ترول های خنده دار 4

مجموعه ترول های خنده دار 3

مجموعه ترول های خنده دار 2

مجموعه ترول های خنده دار

----

****

خاطره

عکسای طنز (3)

عکسهای طنز (2)

عکس های طنز(1)

تههههههههه خاطرس

خاطرات خنده دار

بند جوراب

خاطرات خنده دار

 

نويسندگان

AliReza

 

پیوند های روزانه

حمل و ترخیص خرده بار از چین

حمل و ترخیص چین

جلو پنجره اسپرت

الوقلیون

 

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 5458
تعداد مطالب : 131
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1





ابزار رایگان وبلاگ
مدل لباس

 
 

Weblog Themes By Blog Skin

خودت کری ... ! ( مطلب طنز )

مردى متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوایيش کم شده است
به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولى نميدانست اين موضوع را چگونه با او در ميان بگذارد
بدين خاطر ، نزد دکتر خانوادگيشان رفت و مشکل را با او در ميان گذاشت
دکتر گفت براى اين که بتوانى دقيقتر به من بگويى که ميزان ناشنوايى همسرت چقدر است آزمايش ساده اى وجود دارد
اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو :
«ابتدا در فاصله ٤ مترى او بايست و با صداى معمولى مطلبى را به او بگو . اگر نشنيد همين کار را در فاصله ٣ مترى تکرار کن بعد در ٢ مترى و به همين ترتيب تا بالاخره جواب دهد»
آن شب ، همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق تلويزيون نشسته بود
مرد به خودش گفت الان فاصله ما حدود ٤ متر است ؛ بگذار امتحان کنم
سپس با صداى معمولى از همسرش پرسيد :
عزيزم شام چى داريم ؟
جوابى نشنيد
بعد بلند شد و يک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسيد :
عزيزم شام چى داريم ؟
باز هم پاسخى نيامد
باز هم جلوتر رفت و از وسط هال که تقريباً ٢ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت :
عزيزم شام چى داريم ؟
باز هم جوابى نشنيد
باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد ؛ سوالش راتکرار کرد
و باز هم جوابى نيامد
اين بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت :
عزيزم شام چى داريم ؟
زنش گفت :
مگه کرى ؟ براى پنجمين بار میگم :خوراک مرغ !!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,

|
 

اسلایدر

دانلود فیلم